معرفی وبلاگ
با سلام. رفاقت وآشنایی من با شهدا خودش قصه ی طولانی و درازی داره واقعا هم در شهدا همه چی پیدا میشه.........فقط کافیه با هاشون رفیق بشیم امتحانش ضرری ندارخ بخدا...........تا عمر دارید باصفا میشید وبی قرار..........رفیق میخواید شهداء.........خدا واهل بیت میخواید بشناسید شهدا.......خیلی از ماها میگیم کی مثل اهل بیت میشه؟؟؟........ولی بخدا میشه مثل شهدا بود...........چون شهدا هم مثل خود مابودن........تو جمع ما زندگی میکردن.......با خود ماها نفس میزدن........اصلا میدونید چیه؟...........شهدا به ما یاد میدن میشه غیر معصوم بود ولی تو بغل معصوم جون داد.......شهدا زنده اند وما مرده........... نمیخواستم نصیحت کنم فقط میخواستی یه خورده فکر کنیم......بس نیست؟؟؟؟؟........التماس دعای شهادت.یاعلی
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1129876
تعداد نوشته ها : 4110
تعداد نظرات : 39
Rss
طراح قالب
این‏که همه ما می‏بینیم امام جمله‏ای می‏گویند تمام تحت تأثیر قرار می‏گیرند و با یک حرکت امام، تمام مردم به خیابان‏ها [می‏ریزند]. و وقتی می‏گویند از خانه بیرون نیایید همه در خانه‏ها می‏مانند. وقتی می‏گویند به جبهه بروید همه به جبهه‏ها می‏روند، به خاطر این است که امام در جوانی حتی قبل از آن‏که مرجع تقلید بشوند، مسائل نفسانی خودشان را به بهترین وجه حل کردند. ایشان خود را ساخته بودند و در این راه تلاش زیادی هم کرده بودند. حالا منهای عرفان عملی ـ که هیچ کس در ایران مانند امام نبوده است ـ اما در این زمینه‏ها هم امام خود را ساخته بودند. دعاهای نیمه شب، گریه‏های نیمه شب، نمازهای شب، برخورد با مردم محروم، برخورد با پابرهنه‏ها، برخورد با فقرا، ایستادگی در مقابل ظالمین، همه اینها یک مجموعه‏ای بود و آن مجموعه امام بود. (خاطرات یادگارامام،ص۱۶۴ـ۱۶۵) ● عبادت و بندگی در مورد مسائل عبادی،ایشان هر روز ده جزء قرآن را می‏خواندند؛ یعنی در هر سه روز یک دوره از قرآن را می‏خواندند. در ماه رمضان، برادران خوشحال بودند که دو دوره قرآن را خوانده‏اند، ولی بعد می‏فهمیدند که امام ده یا یازده دوره قرآن را خوانده‏اند. احمدآقا می‏گفت: شبی در ماه رمضان، من پشت بام خوابیده بودم، خانه ایشان یک خانه کوچک ۴۵ متری بود، بلند شدم دیدم که صدا می‏آید و بعد متوجه شدم که آقاست که در تاریکی در حال نماز خواندن است و دستهایش را طرف آسمان دراز کرده و گریه می‏کند. برنامه عبادی ایشان این بود که شب تا صبح در ماه مبارک رمضان نماز و دعا می‏خواندند و بعد از نماز صبح و مقداری استراحت، صبح زود برای کارهایشان آماده بودند. (ازخاطرات حاج‏آقا ناصری، سرگذشت‏های ویژه ج۴، ص ۱۲۹ـ ۱۳۰) ● حق نماز نکته دیگری از زندگی امام که می‏تواند برای ما درسی باشد، این بود که در فاصله‏ای که بعد از نماز ظهر و عصر برای نهار می‏آمدند، اگر در این مدت کوتاه چند دقیقه‏ای فرصت می‏شد، قرآن برمی‏داشتند و می‏خواندند و گاهی این اوقات کمتر از دو دقیقه بود و ایشان نمی‏گذاشتند که حتی چند دقیقه از عمرشان بیهوده بگذرد. و یااین که در موقع مصاحبه خبرنگارها وقتی می‏آمدند تا وسایلشان رابچینند، نمی‏گذاشتند که وقتشان تلف شود. در واقع نمی‏گذاشتند تمام لحظات زندگیشان بدون ارتباط باقی بماند. اینها درس است. امام با این رفتارهایشان می‏خواهند به ما بگویند که در هیچ لحظه‏ای مبادا مبدأ را فراموش کنید. خیلی شنیده‏ایم «الصلاة عمود الدین»؛ نماز ستون دین است و یا «انّ الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر» که نماز انسان را از همه کارهای زشت باز می‏دارد. اکثرا نتوانسته‏ایم این آیات را درک کنیم و نماز را به حکم وظیفه انجام می‏دهیم و به رعایت حدود و حقوق نماز ـ که می‏تواند در همه ابعاد زندگی نظم دهنده باشد و تمام خواسته های الهی و انسانی را در بر گیرد ـ کم توجه می‏کنیم. دقت امام در رابطه با وقت نماز و حق نماز آن قدر چشمگیر بود که پلیس‏های فرانسه از روی رفت و آمد امام برای نماز، ساعتشان را میزان می‏کردند. شاید این دقّت روی وقت نماز برای اکثر مردم قابل درک نباشد، ولی وقتی انسان به این درجه؛ یعنی به نظاره‏گری در آسمان و زمین می‏رسد، این امر برایش طبیعی است. وقتی می‏ایستادند به نماز، حس می‏کردیم که تمام وجودشان نماز می‏خواند. همیشه وقتی که چند نفر از برادرها برای حفاظت می‏ایستادند، امام می‏فرمودند: «احتیاجی نیست، در ساعت نماز باید نماز خواند.» واقعا که بیان آن حالات امام در قدرت من نیست. نکته دیگر، خاطره روزی است که رئیس پلیس نوفل لوشاتو، عکسی از امام را که در حال قنوت بودند، آورد که بدهیم ایشان امضا کنند. امام عکس را گرفتند و امضا کردند. وقتی به امضا توجه کردم دیدم مثل سایر امضاهای ایشان نیست و کلمه‏ای از اسمشان نوشته شده است. عرض کردم مثل این‏که امضای شما مثل سایر امضاها نیست. امام فرمودند: «چون مسیحی هستند و رعایت وضو را نمی‏کنند، اسم روح الله را ننوشتم مبادا دستشان مسح کند.» این همه دقّت برای این که مبادا یک گناهی انجام شود، که ایشان هم مثلاً در بی‏احتیاطی شریک باشند. واقعا آموزنده است اینها به ما چگونه زیستن را می‏آموزد. (از خاطرات، خواهر دباغ، سرگذشت‏های ویژه، ج ۴ ص ۴۶ ـ ۴۸) ● شب زنده‏داری یکی از اساتید قم نقل می‏کرد که شبی مهمان حاج آقا مصطفی بودم در همین قم ـ قبل از این‏که امام به زندان و تبعید کشیده بشود ـ البته حاج آقا مصطفی هم منزل آقا بودند، خانه جداگانه‏ای نداشتند. گفت: نصف شب از خواب پریدم و دیدم که صدای آه و ناله در خانه بلند است و نگران شدم که چه اتفاقی افتاده در خانه، حاج آقا مصطفی که پهلویم خوابیده بود بیدارش کردم و گفتم بلندشو ببین در خانه‏تان چه خبر است. مرحوم حاج آقا مصطفی بلند شدند و نشستند و گوش فرادادند و دوباره گرفتند خوابیدند و گفتند: آقا است مشغول تهجّد می‏باشد. مشغول عبادت است. یا در شبی که ایشان را از تهران به قم منتقل کردند (در شب ۱۶ فروردین ۱۳۴۳) ساعت ۱۰ بود به قم رسیدند، موج جمعیّت و هجوم اهالی قم به طرف ایشان بیش از این است که بتوان آن را وصف کرد تاساعت ۵/۱۲ شب ازدحام در منزل ایشان ادامه داشت با چه وضعی مردم را قانع کردند که آن جا را ترک کنند. بعد از آن که مردم متفرق شدند آنهایی که آن شب در خدمت ایشان بودند و آن‏جا خوابیده بودند گفتند: آقا دو ساعتی استراحت کرد و بعد بلند شد و مشغول تهجّد شد و این را آنهایی که از نزدیک با ایشان ارتباط داشتند بارها گفتند که شاید بیش از ۵۰ سال باشد که فجر طالع نشده که چشم امام در خواب بوده باشد. (از خاطرات سیدحمید روحانی، سرگذشت‏های ویژه، ج ۱، ص۹۱ ـ ۹۲) ● تهجّد و کرامت مسافرت‏هایی با ایشان کردیم، و خدا می‏داند در مسافرت مشهد، یک اخلاق پدرانه‏ای نسبت به ما مبذول داشتند، که هر وقت یادمان می‏آید، شرمنده آن روزگارهایی هستیم که در خدمتشان به ارض اقدس مشرف بودیم. در آن زمان قسمت‏هایی از ایران، زیر نظر دولت‏های شوروی و آمریکا و انگلستان بود. وقتی از ارض اقدس برمی‏گشتیم، در بین راه روس‏ها برای بازرسی جلوی ماشین ما را گرفتند. همگی پیاده شدیم و چون امام از اول تکلیف مراقب تهجد نماز شب بودند، و این عمل صد درصد از ایشان ترک نشده، بعد از پیاده شدن، خواستند که نماز شب بخوانند، آنجا هم که وسط بیابان بود و آبی وجود نداشت. یک وقت نگاه کردیم که آبی جاری شد. ایشان آستین بالا زد و وضو گرفت. بعدا نفهمیدیم که تا ایشان نمازش تمام شد، آب بود یا نبود. به هر حال ما در آن سفر ، یک چنین کرامتی از ایشان دیدیم. چیزهای دیگری هم از ایشان نقل می‏شود، که اگر بخواهم در باره آنها بحث کنم، شاید بطول بینجامد. (از خاطرات شهید آیة الله صدوقی، سرگذشت‏های ویژه، ج ۴، ص۱۱۷ ـ ۱۱۸) ● اهمیت نماز اول وقت روزی که شاه فرار کرد، تمام نمایندگان رسانه‏های گروهی دنیا در «نوفل لوشاتو» با حضرت امام برنامه مصاحبه داشتند. شاید ۱۵۰ شبکه تلویزیونی در سراسر دنیا به طور مستقیم این برنامه را پخش می‏کردند، زیرا یکی از بزرگترین رویدادهای تاریخ انقلاب به وقوع پیوست. همه می‏خواستند نظر امام را بدانند. ایشان چند دقیقه صحبت کردند، بعد از من سؤال کردند ظهر شده‏است؟ گفتم: همین الآن ظهر شد. امام گفتند: والسلام علیکم و رحمة‏الله. در آن لحظه ایشان، موضوع به آن اهمیّت را به خاطر اقامه‏نماز در اول وقت رها کردند. در شرایطی که رسانه‏های بیگانه برای میلیون‏ها بیننده خود در حال ارسال خبر و مصاحبه امام بودند، امام اقامه نماز در اول وقت را بر ادامه مصاحبه ترجیح دادند. (خاطرات یادگار امام، ص ۱۶۶ ـ ۱۶۷) طوبی
X