معرفی وبلاگ
با سلام. رفاقت وآشنایی من با شهدا خودش قصه ی طولانی و درازی داره واقعا هم در شهدا همه چی پیدا میشه.........فقط کافیه با هاشون رفیق بشیم امتحانش ضرری ندارخ بخدا...........تا عمر دارید باصفا میشید وبی قرار..........رفیق میخواید شهداء.........خدا واهل بیت میخواید بشناسید شهدا.......خیلی از ماها میگیم کی مثل اهل بیت میشه؟؟؟........ولی بخدا میشه مثل شهدا بود...........چون شهدا هم مثل خود مابودن........تو جمع ما زندگی میکردن.......با خود ماها نفس میزدن........اصلا میدونید چیه؟...........شهدا به ما یاد میدن میشه غیر معصوم بود ولی تو بغل معصوم جون داد.......شهدا زنده اند وما مرده........... نمیخواستم نصیحت کنم فقط میخواستی یه خورده فکر کنیم......بس نیست؟؟؟؟؟........التماس دعای شهادت.یاعلی
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1136287
تعداد نوشته ها : 4110
تعداد نظرات : 39
Rss
طراح قالب
عرفان از حالات و تجربیاتی است که آدمیان به واسطه معرفت و شناخت خویش بدان دست می یابند. در میان خود عارفان نیز از مراتب شناخت نسبت به عرفان برخوردارند و در طول تاریخ عارفان بسیاری از هر نحله و فرهنگی و هر دین و کیشی عرفان خاص خود را داشتند. در این مقاله مولف ضمن بررسی واژه عرفان این واژه را در میان عارفان مسلمان و مسیحی مورد ارزیابی قرار داده و سعی نمود دیدگاه امام خمینی(ره) را نیز درباره عرفان تبیین نماید. عرفان به طور کلی عبارت است از تجربه مستقیم و بی و اسطه «امر قدسی» یا معرفتی که از چنان تجربه ای حاصل می شود. در مسیحیت این تجربه معمولاً به شکل یک مکاشفه یا احساس اتحاد (Union) با خدا بیان می شود اما شکل های خداناانگارانه از عرفان نیز وجود دارد مثل عرفان بودایی. عرفان معمولاً همراه و آمیخته با مراقبه، عبادت، ریاضت شی و انضباط نفس خاصی است. درباره حالات عرفانی پژوهشگران بدین نکته اشاره کرده اند که تجارب عرفانی معمولاً همراه با حالاتی غیرعادی مثل جذبه، خلسه، احساس عروج، مکاشفه ها و قدرت خواندن خطورات قلبی و ذهنی دیگران، شفابخشی و اجرای کارهای غیرعادی است. در اغلب موارد اگر نگوییم در همه موارد، عرفان بیشتر در ادیان جهان یافت می شود. گرچه اهمیت آن در هریک از دین ها تفاوت می کند. معیار و شرایط «تجربه عرفانی» بستگی به سنتی دارد که شخص به آن وابسته است اما تقریباً سه ویژگی به طور عام برای همه تجربه های عرفانی تشخیص داده شده است. نخست اینکه تجربه عرفانی، تجربه ای بی واسطه، چیره شونده، و احاطه کننده و کاملاً متمایز با تجربه های عادی و روزمره است. دوم تجربه عرفانی و نیز معرفت حاصل از آن «وثاقت» و «حجیت ذاتی» دارد و برای توجیه یا اثبات آن، نیاز به هیچ گونه شاهد و دلیلی خارج از خودش نیست و آخرین ویژگی «بیان ناپذیر بودن» تجربه عرفانی نیست که به لحاظ ماهیت خود غیرقابل تغییر و بیان است و بیرون از قلمرو «تجربه» قابل فهم نیست. عارفان زیادی حالات و تجربه های خود را گزارش داده اند و این نوشته ها بهترین منبع برای شناخت ما از عرفان است. در نوشته های عرفانی از زبان شعری و تعبیرات شاعرانه فراوان استفاده می شود، همچنین از تمثیل ها و استعاره ها زیاد کمک می گیرند. از تمثیل آتش برای سفر درونی، از ظلمت شب یا شب ظلمانی روح برای حالت قبض روح استفاده می شود و از تصاویر و توصیفات دیگری برای فهمیدن تجربه عرفانی استفاده می شود. در سنت مسیحی عرفان، محصول فعل خداوند در اشخاص شمرده می شود که از روی تفضل و در حالت اتحاد با خدا شخص فیض الهی را بدون استحقاق دریافت می کند. در ادیان دیگر انسان ها باید با تحمل ریاضت های دشوار، عبادت، مراقبه، روزه گیری و تنظیم تنفس، موفق به درک حالات عرفانی شوند و تنها اشخاصی که به طهارت دل و تلطیف باطن پرداخته اند و آمادگی عاطفی خاصی دارند، می توانند حالات عرفانی را تجربه کنند و آنچه که معمولاً مورد تجربه قرار می گیرد موجودی است مطلق که فراتر از کوشش های بشری و روش های به کار گرفته شده است. فلاسفه و روانشناسان جدید، پدیده عرفان را مورد مطالعه و بررسی قرار داده اند. ویلیام جیمز معتقد بود که عرفان در امتداد آگاهی عادی بشری است. فیلسوف معروف هانری برگسون شهود را بالاترین درجه معرفت بشری و عرفان را نقطه کمال شهود می دانست. امروز دانشمندان علاقه مند به بررسی راه هایی هستند که از طریق استعمال بعضی داروها می توان به حالات شبه عرفانی دست یافت. مطالعات اخیر به شناخت عرفان کمک کرده است بدون آنکه بتواند براساس اصطلاحات روانشناسانه آن را به نحو کامل توضیح دهد. در میان عارفان مسیحی افراد بسیاری هستند که حالات عرفانی شان را به نحو مستند روایت کرده اند که از میان آنها می توان از این اشخاص نام برد: قدیس فرانسیس آسیزی، قدیسه ترزا آویلی، قدیس یوحنای صلیبی، یاکوب بوهمه جورج فاکس، که بنیانگذار فرقه کویکرهاست و ایمانوئل سوئیدنبرگ. برای مطالعه بیشتر درباره عرفان در دیگر ادیان جهان باید تصوف در اسلام، حسیدیسم و کابالا در یهود و تائوئیسم، اوپانیشادها، ودانتا و ذن بودیسم در ادیان شرقی را مورد مطالعه قرار داد. ● عرفان و فقه اگر از عرفان، مقصود دستیابی به حالات و قدرت هایی شگفت آور باشد شاید نیازی به فقه نباشد و بتوان با انجام پاره ای ریاضت ها و به کارگیری برخی تکنیک ها به این هدف دست یافت. اما اگر هدف از عرفان سلوک معنوی، ارتقای روح، تقرب الی الله و فناء فی الله و بقاء بالله باشد آنگاه البته جز به متابعت شرع و انجام دستورات شرعی و احکام فقهی و مراعات حلال و حرام و دوری از گناه و اتیان واجبات و مستحبات نمی توان بدان نایل شد. پس اگر عرفان سکولار دنیوی نامقدس و غیردینی یا «عرفان طبیعی» مورد نظر باشد، البته هیچ نیازی به مراعات احکام فقهی و متابعت شریعت نیست. اما اگر عرفان دینی مدنظر باشد صد البته که بی مدد فقه و تشرع و پایبندی و التزام تام نسبت به شریعت نمی توان به قرب خداوند و مقام بندگی رسید. عرفان حضرت امام(ره) بی شک عرفان دینی، خدامحور، مقدس و قدسی و راهی برای رسیدن به خدا و درک فیوضات و تجلیات الهی بود. این عرفان بدون پشتوانه شرعی و رعایت کامل دستورات شرعی و دوری از ارتکاب گناه و کسب رضای حق معنا ندارد. لذا در عرفان دینی امام پیوند بارز، عمیق و استواری میان فقه و عرفان برقرار کرده است و هرگز مجال جدایی میان این دو نیست. فقه ابزار رسیدن به عرفان و قرب حق است و نردبان اوج گیری و ارتقای روح در مراحل عبودیت و بندگی است. غایت عرفان دینی وصول به حضرت حق است و آرمیدن در جوار آرامبخش و دل انگیز او. لذا حضرت امام در تعریف عرفان به تبع بزرگانی همچون محی الدین ابن عربی، صدرالدین قونوی و قیصری در کتاب «تعلیقات بر شرح فصوص الحکم و مصباح الانس» عرفان را در مقام نظر، آگاهی قلبی و علم حضوری به تجلیات، شوون، اسما و صفات و آثار و افعال خداوند می داند و در مقام عمل نیز عرفان را سلوک روحی و ارتقای معنوی و تلاش و «جهاد اکبر» برای تقرب به خداوند و رسیدن به قرب او معرفی می کند و البته چنین عرفانی پیوندی ناگسستنی با فقه خواهد داشت و بی مدد فقه و مراعات اوامر و نواهی الاهی نمی توان این راه را طی کرد و به سرمنزل مقصود رسید. ● نزاع فقیهان و عارفان متأسفانه در تاریخ تمدن اسلامی نزاع های فراوانی میان فقیهان و عارفان در گرفته است و فصل غم انگیزی بر دفتر اندیشه و خرد افزوده است. نزاع های اندوهبار، توانفرسا و حتی گاه مصیبت باری که توأم با سختگیری ها و تنگ نظری ها و ایجاد مضایق برای عارفان و روح لطیف آنان بوده است. عارفان نیز گاه به استهزا و تمسخر، گاه با کرامت و بزرگ منشی و گاه از سر تحقیر و گاهی نیز با پشتوانه استدلال و سلاح دلیل با فقیهان روبه رو شده اند. داستان این کشمکش ها و ستیزه ها هم بسیار پندآموز و عبرت افزاست و هم اندوه زا و دل آزار و جانفرسا. ولی برای اهل تأمل حاوی و حامل نکات معرفتی مهمی است. تفاوت نگرش ها و رویکردها (Approach) به دین و تفاوت شیوه های تفسیر دین و نیز تفاوت انتظارات از دین موجب اختلاف و شکاف میان قرائت عرفانی از دین با قرائت فقهی از دین شده است. می دانیم که در جامعه شناسی دین، کسانی مثل ماکس وبر به بررسی و تشریح تفاوت های «دین عرفانی» با «دین مناسکی» و دیگر انواع دینداری و تلقی های دینی پرداخته است و از این طریق به سنخ شناسی یا تیپولوژی ادیان همت گماشته است و مباحث ارزنده و سودمندی را مطرح ساخته که بر بصیرت ما نسبت به ادیان، وجود تفاوت و تنوع کارکردهای آنها افزوده است. هنگامی که به قرائت یا نگرش عارفان و فقیهان به دین و نحوه تفسیر آنان از ماهیت و نقش دین می پردازیم به اهمیت گونه شناسی وبر و اختلاف کارکردهای دین پی می بریم و به وضوح فرق این دو نوع نگرش و رویکرد به دین را در می یابیم. فقه به عنوان دانشی مستقل و متمایز به لحاظ موضوع، مبادی مسائل، غایت و روش البته با عرفان به منزله یک دانش و رشته نظری خاص متفاوت است. همین طور فقه هرچند به لحاظ مقام عمل و دستورات و مناسک و اعمال دینی با پاره ای از ریاضت ها و آداب عرفانی وجوه تشابه و اشتراکاتی دارد ولی باز هم تفاوت و فاصله زیادی با آن دارد. پس چگونه می توان آن نزاع های تاریخی را توضیح داد؟ و چگونه می توان از پیوند میان فقه و عرفان در مقام نظر و مقام عمل سخن گفت؟ با واقعیت های تلخ تاریخی چگونه باید مواجه شد؟ تبیین نزاع های کهن و ریشه دار و بعضاً فاجعه آمیز میان فقیهان و عارفان چگونه امکانپذیر است؟ حق با کدام دسته است؟ و اساساً چرا این گونه نزاع ها و ستیزه ها در گرفته است؟ پاسخ به این پرسش ها البته دشوار و وقت گیر است و نیاز به مجالی فراخ دارد که فراتر از حوصله این مقاله است. تشریح مبسوط این بحث نیاز به تدوین رساله یا کتابی مستقل دارد و در گنجایی این نوشتار کوتاه نیست. ولی طرح چند نکته در اینجا می تواند پرتوی بر این بحث بیفکند و سرنخ هایی برای یافتن پاسخ تفصیلی به دست دهد. ▪ نخست اینکه برخی از این برخوردهای غم افزا و اندوهبار زاییده انگیزه های غیرمعرفتی و دنیاداری، قدرت طلبی، جاه پرستی و علاقه های دنیوی و نفسانی بوده است و ربطی به دیدگاه های علمی و معرفتی نداشته و ندارد. برخی فقیهان عاری از معنویت با رفتار ناشایست و دنیاپرستانه و قدرت طلبانه موجب بدبینی و بی اعتمادی قشر دیگر شده اند. این یکی از عوامل این نزاع های غم انگیز و زیانبار بوده و هست. عارف نمایی و عرفان های کاذب، غیر اصیل و بدعت آلود موجب بدبینی اهل شرع و فقیهان و عالمان دینی می شده است. جاه طلبی و دنیاداری بعضی فقیهان نامذهب و قدرت طلب نیز عارفان را به این گروه بدبین و بی اعتماد ساخته است. ▪ عامل دیگر، تفاوت درجات و مراتب فهم دین میان فقیهان و عارفان است. شناخت دین مثل بسیاری چیزهای دیگر دارای مراتب و درجاتی است که یکسان نبوده بلکه بسیار متفاوت و متمایزند و این تفاوت و اختلاف مراتب فهم البته به طور طبیعی و عادی موجب بروز برخی تعارض ها و اختلافات شده و می شود. یکی دیگری را به ظاهربینی و قشری گری متهم می سازد و دیگری نیز متقابلاً از بدعت آلودگی و ضلالت و انحراف از ظواهر شرع و عدم تقید و التزام به آداب شرعی سخن می راند و عارفان را به بددینی و خروج از جاده شریعت و طریق صواب متهم می سازد. فقه و عرفان دو نوع معرفت و دو گونه شناخت از آموزش های دینی اند و به دو ساحت متفاوت و دو لایه متمایز دین مربوط می شوند و پیداست که این ساحت ها و لایه های فهم با یکدیگر اختلاف و از یکدیگر فاصله داشته باشند. ولی درست آنست که فقه می تواند معّد و ممّد عرفان باشد و عرفان می تواند از فقه تغذیه کرده، مدد بگیرد و آن را نردبان عروج و اوج گیری خود قرار دهد. پس تباین ذاتی میان این دو نیست. زیرا فقه در پی سعادت، کمال و رستگاری آدمی است و عرفان نیز به دنبال صعود و ارتقا و کمال یابی آدمی است. حضرت امام که هم فقیهی برجسته و هم عارفی دیده ور بود هر دو را در وجود خویش گردآورده بود و فقه و عرفان در وجود شریف این فقیه عارف پیوند و آشتی یافته بودند. امام نشان داد که تعارضی میان فقاهت و عرفان وجود ندارد و می توان هر دو را با هم داشت و این البته حکایت از جامعیت وجودی حیرت انگیز آن عارف دریادل دارد. اندیشه امام تلاقیگاه فقه و عرفان است و او در هر دو فن صاحبنظر و دارای مقامی والا و کم نظیر است. منابع : ۱ -E C Butler, Western Mysticism. ۲ - J M clark, German Mystics. ۳ - J Marquette, Introduction to Comparative mysticism. ۴-E O Brien, Varieties of Mystical Experience. ۵- G.Parrinder,Mystisism. ۶-E.Stevens,an introduction to oriental Mysticism. ۷-D.T.Suzuki, Mysticism:Christian and Buddhist. ۸-R.C.Zaehner.Mysticism: Sacred and Profane. ۹ - شرح دعای سحر، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره( ۱۰ - مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه ، تألیف امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره( ۱۱ – تعلیقات بر شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، تألیف امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره(. روزنامه تهران امروز
X