معرفی وبلاگ
با سلام. رفاقت وآشنایی من با شهدا خودش قصه ی طولانی و درازی داره واقعا هم در شهدا همه چی پیدا میشه.........فقط کافیه با هاشون رفیق بشیم امتحانش ضرری ندارخ بخدا...........تا عمر دارید باصفا میشید وبی قرار..........رفیق میخواید شهداء.........خدا واهل بیت میخواید بشناسید شهدا.......خیلی از ماها میگیم کی مثل اهل بیت میشه؟؟؟........ولی بخدا میشه مثل شهدا بود...........چون شهدا هم مثل خود مابودن........تو جمع ما زندگی میکردن.......با خود ماها نفس میزدن........اصلا میدونید چیه؟...........شهدا به ما یاد میدن میشه غیر معصوم بود ولی تو بغل معصوم جون داد.......شهدا زنده اند وما مرده........... نمیخواستم نصیحت کنم فقط میخواستی یه خورده فکر کنیم......بس نیست؟؟؟؟؟........التماس دعای شهادت.یاعلی
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1131136
تعداد نوشته ها : 4110
تعداد نظرات : 39
Rss
طراح قالب
دمت گرم داداش، دست منم بگیر دمت گرم داداش، دست منم بگیر بهمن 1365 – بعد عملیات – اردوگاه کارون صبح روز دوشنبه سیزدهم بهمن، دو اتوبوس آمد. همه‌مان را سوار کردند تا به پادگان دوکوهه برویم. هر کدام از دو اتوبوس نصفه مسافر داشتند. با خود گفتم: روزی که خواستیم برویم جلو، حدود 10 اتوبوس بودیم، اما حالا دو اتوبوس هم نمی‌شویم. به پادگان دوکوهه که رسیدیم، تازه بغض‌مان ترکید. مخصوصاً وقتی که بچه‌های دیگر گردان‌ها آمدند و سراغ دوستان‌شان را از ما گرفتند. واحد تعاون لشکر، فرم‌هایی برای مشخص کردن وضعیت مفقودین به بچه‌ها داد. برای هاتف و بوجاریان فرم پر کردم.
X