معرفی وبلاگ
با سلام. رفاقت وآشنایی من با شهدا خودش قصه ی طولانی و درازی داره واقعا هم در شهدا همه چی پیدا میشه.........فقط کافیه با هاشون رفیق بشیم امتحانش ضرری ندارخ بخدا...........تا عمر دارید باصفا میشید وبی قرار..........رفیق میخواید شهداء.........خدا واهل بیت میخواید بشناسید شهدا.......خیلی از ماها میگیم کی مثل اهل بیت میشه؟؟؟........ولی بخدا میشه مثل شهدا بود...........چون شهدا هم مثل خود مابودن........تو جمع ما زندگی میکردن.......با خود ماها نفس میزدن........اصلا میدونید چیه؟...........شهدا به ما یاد میدن میشه غیر معصوم بود ولی تو بغل معصوم جون داد.......شهدا زنده اند وما مرده........... نمیخواستم نصیحت کنم فقط میخواستی یه خورده فکر کنیم......بس نیست؟؟؟؟؟........التماس دعای شهادت.یاعلی
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1137476
تعداد نوشته ها : 4110
تعداد نظرات : 39
Rss
طراح قالب
امشب تازه فهمیدم بسیجی حاج احمد متوسلیان بودن، چه عشق داره! امشب تازه فهمیدم فرمانبرداری از کسی مثل حاج احمد چقدر شیرینه! امشب تازه فهمیدم دلم چقدر برای حاج احمد تنگ شده! حالا دیگه به دوربین عکاسی یه جور دیگه نگاه می کنم، چون عطر خوش کاظم اخوان رو داره! حالا دیگه بسیجی برای من خود خود تقی رستگاره. ولایتی و پای کار تا آخر مسیر. چه اسارت و گمنامی و چه شهادت و در خون خفتن! حالا دیگه به لبنان یه جور دیگه نگاه می کنم چون توی گوشه گوشه اش سیدمحسن موسوی رو می بینم! خیلی وقت این عقده توی دلم مونده بود که چرا حاج احمد و ندیدم و درکش نکردم ... ولی امشب ... کلی حال ردم. با حاج احمد و رفیقاش. امشب، انگار خود حاجی نشسته بود کنارم، دیکته می کرد و من می گفتم. کاظم وایساده بود جلوم و هی شاتر دوربینش تیریک تیریک می کرد. سید محسن می خندید و می گفت: دمت گرم مثل اینکه تو هم آره ... وای از تقی رستگار. با اون قیافه خاکی و قشنگش، تبسم می کرد و می گفت: بسیجی! تو فقط پای کار بمون، تا اون سر دنیا هم که شده یارای حاج احمد رو کول می کنم و می برم. خلاصه ... امشب صفا کردم. به قول "خسروی نژاد" عزیز که اولین نفر بود بعد برنامه بهم تلفن زد، "همه کارهایی که تا امشب برای حاج احمد و لبنان کردم یه طرف، برنامه امشب هم یه طرف." راستی، خدا رو شکر که شهید عزیز آذربایجانی، شیرمرد طلبه تبریزی "سید عبدالصمد امام پناه" قابل دونست و اجازه داد تا یادی هم از اون و مظلومیت خانواده محترمش داشته باشم. مطمئنم از امشب به بعد، هر چی خدا بهم عنایت کنه، به آبروی اونن سید شهید و دعای خیر مادر عزیزشه. خدایا شکرت که امشب این نعمت بزرگ رو ارزانی من کردی. در این ماه عزیز و این شب عزیزتر (بیست و هفتم) عالی ترین روزی را بهم دادی: نوکری شهدا و ایثارگران و پابوسی پدر و مادرشون. امشب شیرینی سرباز ولایت بودن همه وجودم رو گرفت. درست مثل حاج احمد و همه رفیقاش. یا حق
X