معرفی وبلاگ
با سلام. رفاقت وآشنایی من با شهدا خودش قصه ی طولانی و درازی داره واقعا هم در شهدا همه چی پیدا میشه.........فقط کافیه با هاشون رفیق بشیم امتحانش ضرری ندارخ بخدا...........تا عمر دارید باصفا میشید وبی قرار..........رفیق میخواید شهداء.........خدا واهل بیت میخواید بشناسید شهدا.......خیلی از ماها میگیم کی مثل اهل بیت میشه؟؟؟........ولی بخدا میشه مثل شهدا بود...........چون شهدا هم مثل خود مابودن........تو جمع ما زندگی میکردن.......با خود ماها نفس میزدن........اصلا میدونید چیه؟...........شهدا به ما یاد میدن میشه غیر معصوم بود ولی تو بغل معصوم جون داد.......شهدا زنده اند وما مرده........... نمیخواستم نصیحت کنم فقط میخواستی یه خورده فکر کنیم......بس نیست؟؟؟؟؟........التماس دعای شهادت.یاعلی
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1136124
تعداد نوشته ها : 4110
تعداد نظرات : 39
Rss
طراح قالب
خلاصه داستان : یک هواپیمای عراقی در منطقة کانی مانگا ـ واقع در کردستان ایران ـ سقوط می کند و خلبان آن که جان سالم بدر برده می گریزد. گروهی تکاور زیر نظر سروان یاوری مأمور می شوند تا خلبان را به اسارت درآورند. یکی از گروه های مسلح مخالف جمهوری اسلامی به سرکردگی «کاک هوشنگ» وارد کارزار می شود تا خلبا
خلاصه داستان : جنگ ایران و عراق آغاز شده و جوانان زیادی عازم جبهه ها شده اند اما علی پسر آقا رحمت نه تنها حاضر به جنگیدن نیست بلکه از موقعیت خود هم اصلاً راضی نیست و با وجود مخالفت های پدر، تمام کوشش خود را بکار گرفته تا بتواند به آن سوی مرزها برود. او بالاخره بصورت غیرقانونی از مرز خارج شده به آلم
خلاصه داستان : مهندس دومان قائمی سردار دوران جنگ تحمیلی که اکنون به عنوان مدیر یک شرکت ساختمانی فعالیت می کند، به طور ناخودآگاه خاطراتی توهم گونه از جنگ را به یاد می آورد که باعث می شود آرمان ها و ارزش های آن دوران بار دیگر پیش چشم او زنده شود؛ ارزش هایی که با شرایط امروز جامعه و موقعیت شغلی وی در
خلاصه داستان :در جنگ ایران و عراق یک هواپیمای ارتش ایران، پس از انجام مأموریتی درخاک عراق، مورد حمله عراقی ها قرار می گیرد و در کردستان عراق سقوط می کند. خلبان با چتر نجات فرود می آید. گروهی از نظامیان در پی دستگیری او هستند. خلبان به کمک یک تکاور ایرانی که برای انجام مأموریتی با لباس مبدل وارد کردس
سفر به چزابه : خلاصه داستان : وحید در حال ساختن یک فیلم جنگی است، او از علی دوست آهنگسازش دعوت کرده تا با دیدن قسمتهایی از فیلم که آماده شده آهنگی بسازد اما علی نمی تواند با فیلم ارتباط درستی پیدا کند. علی به قصد آشنایی با فیلم به همراه وحید به محل فیلمبرداری می رود اما ناگهان هر دو با رفت
خلاصه داستان :کالی، دختری از اهالی شهر حلبچه، در شب عروسی منتظر بازگشت پدرش (کاک صدیق) است. پدر یک مبارز کرد است که پس از سال ها دوری، برای شرکت در عروسی دخترش قرار است به شهر برگردد. او همان شب در حالی که از دور شاهد جشن عروسی دخترش است، به دست عوامل حزب بعث کشته می شود. مأموران دولتی به مجلس عروسی
خلاصه داستان :پس از فتح خرمشهر توسط رزمندگان اسلام، جامعه بین‌الملل برای تجدید روحیه ارتش بعثی تلاش می‌کند تا کنفرانس غیرمتعهدها را در بغداد برگزار کند و فعالیت تبلیغاتی خود را بر امن بودن شهر بغداد متمرکز می‌کند. ایران به عنوان عضو غیرمتعهدها و کشور در حال جنگ با عراق، به محل برگزاری
خلاصه داستان :سه دوست قدیمی پس از حمله دشمن به محل کارشان در یک سکوی نفتی از یکدیگر جدا می افتند. آنها پس از روزها سرگردانی در دریا، دوباره در جزیره خارک به یکدیگر می پیوندند و مسئولیت صدور نفت را به عهده می گیرند. آنها برای این کار، هر یک نقشه ای جداگانه دارند. در حالی که حمله دشمن به خارک برای قطع
خلاصه داستان :سارا پارسا، خبرنگار روزنامه، و رحیم، جانباز شیمیایی، در قطاری که به سوی آبادان می رود همسفر هستند، سارا مأموریت دارد تا از همایش جوانان امروز که میهمانان خارجی نیز به آن دعوت شده اند گزارشی تهیه کند. رحیم نیز مأموریت دارد تا سیلوی شکسته ای را که از زمان جنگ باقی مانده و پر از مهمات و م
خلاصه داستان :با شروع جنگ، بیمارستانی در خرمشهر به محاصره دشمن درمی آید و از هوا و زمین مورد هجوم قرار می گیرد. محمد جهان آرا، فرمانده جوان سپاه خرمشهر، پیشنهاد می کند مجروحان و پزشکان با یک آمبولانس و لندرور، به دنبال جیپ به غنیمنت گرفته شده که در آن رزمندگان راه را باز می کنند، از بیمارستان خارج ش
X