معرفی وبلاگ
با سلام. رفاقت وآشنایی من با شهدا خودش قصه ی طولانی و درازی داره واقعا هم در شهدا همه چی پیدا میشه.........فقط کافیه با هاشون رفیق بشیم امتحانش ضرری ندارخ بخدا...........تا عمر دارید باصفا میشید وبی قرار..........رفیق میخواید شهداء.........خدا واهل بیت میخواید بشناسید شهدا.......خیلی از ماها میگیم کی مثل اهل بیت میشه؟؟؟........ولی بخدا میشه مثل شهدا بود...........چون شهدا هم مثل خود مابودن........تو جمع ما زندگی میکردن.......با خود ماها نفس میزدن........اصلا میدونید چیه؟...........شهدا به ما یاد میدن میشه غیر معصوم بود ولی تو بغل معصوم جون داد.......شهدا زنده اند وما مرده........... نمیخواستم نصیحت کنم فقط میخواستی یه خورده فکر کنیم......بس نیست؟؟؟؟؟........التماس دعای شهادت.یاعلی
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1125408
تعداد نوشته ها : 4110
تعداد نظرات : 39
Rss
طراح قالب

بيمارستان از مجروحين پر شده بود...

حال يكي خيلي بد بود...

رگ هايش پاره پاره شده بود و خونريزي شديدي داشت.

وقتي دكتر اين مجروح را ديد به من گفت بياورمش داخل اتاق عمل.

من آن زمان چادر به سر داشتم.

دكتر اشاره كرد كه چادرم را در بياورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا كنم...

مجروح كه چند دقيقه اي بود به هوش آمده بود به سختي گوشه چادرم را گرفت و بريده بريده و سخت گفت: من دارم مي روم تا تو چادرت را در نياوري. ما براي اين چادر داريم مي رويم...

چادرم در مشتش بود كه شهيد شد.

از آن به بعد در بدترين و سخت ترين شرايط هم چادرم را كنار نگذاشتم...

راوي: خانم موسوي يكي از پرستاران دوران دفاع مقدس


::


X